احساس خوبی دارم. احساس رهایی میکنم. امروز امتحان پایانی آخرین درس دورهی فوق لیسانسم را هم دادم و از شر پاس کردن درس خلاص شدم. نه که بگویم از قفس رها شدهام ها! نه، فقط خود را در قفس بزرگتری میبینم که دستکم به من فرصت حرکت بیشتری میدهد. البته میدانم که تز میتواند چنان عرصه را بر آدمی تنگ کند که روزی ده بار انسان به خوردن آن چیزی که نباید رو آورد، ولی خوب، باید انصاف داد که انجام دادن تز بدون داشتن درس بسیار خوشایندتر از انجام دادن آن همراه گذراندن درس است!
پ.ن: کاش اوضاع و اخبار فعلی ایران میگذاشت تنها یک شب این طعم شیرینی را که از آن سخن گفتم مزمزه کنم.
چهارشنبه 3 تیر1388
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر