۱۳۸۸ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

کیارش

سه روز است که هم‌خانه‌ی جدیدی دارم. اسمش کیارش است. با آنکه خانه کوچک است ولی خوب با این تازه‌وارد کنار آمده‌ایم. بی‌آزار و بی‌سروصداست. سرش به کار خودش است. گاهی آنقدر آرام است که ما متوجه رفت‌وآمدش نمی‌شویم. همه‌ی مشخصه‌های یک هم‌خانه‌ی ایده‌آل را دارد. بسیار خوش هیکل و جذاب است طوری که حتی یک بار یکی از دوستانمان وقتی برای اولین بار او را دید از شوق جیغ کوتاهی کشید.

البته علیرغم تمام این خصلت‌های خوب عادت‌های ناشایستی هم دارد. مثلاً بعد از اجابت مزاج محل را تمیز نمی‌کند. این واقعاً ما را ناراحت می‌کند. فکر کنید! مجبور باشید مرتب حواستان به هم‌خانه‌تان باشد که خراب‌کاری نکند. واقعاً این اخلاق او را نتوانسته‌ام درک کنم. البته آنقدر خوبی از او دیده‌ام که نمی‌توانم این کار او را به حساب بی‌فکری‌اش بگذارم. برای همین تا به حال به او تذکری نداده‌ام و در حال اندیشیدن به فلسفه‌ی این کارش هستم. یکی دیگر از اخلاق‌های ناپسند کیارش این است که وقتی دنبال چیزی می‌گردد زیاد به این توجه نمی‌کند که سراغ وسایل خصوصی دیگران نرود. راستش اصلاً خوشم نمی‌آید که کسی بی‌اجازه به وسایل شخصی‌ام سرک بکشد حتی اگر قصد فضولی نداشته باشد. اگر یک بار دیگر ببینم که این کار را تکرار می‌کند حتماً به او تذکر خواهم داد.

راستی خانواده‌ی کیارش هم به خوبی خود او هستند. یادم رفت بگویم که آن‌ها برای تعطیلات همراه او به اینجا آمده‌اند. پدرش بازنشسته‌ی ارتش است. مادرش هم بازنشسته‌ی آموزش‌وپرورش. خواهرش خیلی خوشگل است. فعلاً بین خودمان بماند، ولی از او خوشم آمده! یکی دو بار هم دور از چشم کیارش با او گپی زده‌ام. تا ببینیم خدا چه می‌خواهد... مطمئنم اگر سیبل‌هایش را بزند از این که هست هم خوشگل‌تر خواهد شد! فقط نمی‌دانم چرا همه‌شان از گربه‌ی همسایمان بدشان می‌آید. من که خیلی او را دوست دارم. به شدت ملوس است!

اگر راستش را بخواهید دیشب که دُم مادر کیارش لای در کابینت گیر کرد خیلی سلیطه‌بازی درآورد. اصلاً خوشم نیامد. خوب اتفاق است دیگر، پیش‌می‌آید. آدم باید کمی هم خوددار باشد. از غذایی هم که برایشان می‌گذاریم نمی‌خورند. می‌گویند بوی سم می‌دهد. نمی‌دانم در مورد ما چه فکر کرده‌اند. به هر حال امیدوارم تصمیم نداشته‌باشند مدت خیلی طولانی اینجا بمانند. به خصوص که شب‌ها تا دیروقت دور هم می‌نشینند به گپ زدن و زیاد ملاحظه‌ی ما که باید صبح زود به دانشگاه برویم را نمی‌کنند. خود کیارش هم از کوچکی خانه ناراضی‌ست. دنبال خانه می‌گردد. آنقدر خوب است که مطمئنم هر جا که برود سریعاً خانه گیر می‌آورد. هر جا که هست برایش آرزوی سلامتی و شادکامی دارم.

دوشنبه 12 اسفند1387

هیچ نظری موجود نیست: