همیشه از کسانی که تنها زمان غم و مشکلات به یاد من می افتند ناراضی بوده ام. یعنی برای آنها اوج مشکلات تداعی گر من است؟ خیلی بی انصافیست! خوب من هم در کل زندگی یکی دو نفر داشته ام که تنها هم دمم بوده اند در مشکلاتم. چند روزی ست که به یاد یکی شان ام. امشب تلفن را برداشتم که کمی آرامم کند. ولی به یاد آوردم مدتی ست طولانی که حالش را نپرسیده ام و شماره نگرفته گوشی را زمین گذاشتم. چرا باید کاری را که دوست ندارم دیگران با من کنند با دیگران کنم؟ تصمیم گرفتم پیش از آنکه با او درد دل بگویم دست کم ۲ بار در اوج شادی ام حالش را بپرسم...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۴ نظر:
پويا اين مساله شخصيه ولي اگر من آدم بودم دوست داشتم اولين لحظه اي كه اراده كردي با من حرف بزني، به ام زنگ بزني. منتظر نماني و برنامه ريزي نكني. دوستي بي غش يعني همين ديگه . يعني برنامه نريز.
من دوست دارم دوستهام هر وقت دلشون خواست حتي اگر توي حال بدي بودند فورا به من زنگ بزنن اون وقت حس مي كنم هنوز اونقدر صميمي هتسيم كه ديواري نباشه كه نياز به چهره آرايي نباشه
سلام
میثم گلی ام
میدونم خیلی وقته مستقیم با هم حرف نزدیم اما هر از گاهی به وبلاگت می سریدم دلم برات تنگ شده منتظرت هستم
هلیا من میفهمم تو چی می گی. ولی راستش احساس می کنم این شکل از رابطه که تو ازش حرف می زنی جنبه ی خودخواهانه ش زیاده. اگه سختی ها منو به یاد دوستم می ندازه چرا شادی ها این کارو با من نمی کنه؟ چی می شه که من باید شادی هام رو با کسای دیگه داشته باشم و ناراحتی هامو ببرم برای "دوستم"؟ درسته. دوستی نباید دیوار داشته باشه. پس دوستم باید بتونه هم غم منو ببینه هم شادیمو. و وقتی من فقط ناراحتیمو می برم براش در خلوص دوستم شک می کنم.
میثم جان آقا ما خیلی مخلصیم. لطف داری رفیق.
right... friend... you are 100% right...
i am sorry
ارسال یک نظر