می تونم درک کنم. شاید خودم هم یه وقتایی این جوری میشم؛ باعث ترس مردم میشم. البته بقیه هم بودن به جای من، و برای همین درک می کنم چی میگی. درد من مخصوصاً این اواخر اینه که ادمای دوروبرم، برداشت های متفاوت با منظور من دارن و اینه که منو می ترسونه چون واقعاً دردش زیاده
۳ نظر:
چرا ترس و نه احساس دیگه ای؟
از بس دردش زیاد است.
می تونم درک کنم. شاید خودم هم یه وقتایی این جوری میشم؛ باعث ترس مردم میشم. البته بقیه هم بودن به جای من، و برای همین درک می کنم چی میگی.
درد من مخصوصاً این اواخر اینه که ادمای دوروبرم، برداشت های متفاوت با منظور من دارن و اینه که منو می ترسونه چون واقعاً دردش زیاده
ارسال یک نظر