۱۳۸۹ تیر ۱۱, جمعه

زنده بمان!

به آرامی آغاز به مردن مي كنی
اگر سفر نكنی،
اگر كتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نكنی.


به آرامی آغاز به مردن ميكنی
زماني كه خودباوري را در خودت بكشی،
وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند.


به آرامي آغاز به مردن مي كنی
اگر برده ی عادات خود شوی،
اگر هميشه از يك راه تكراری بروی …
اگر روزمرّگی را تغيير ندهی
اگر رنگ های متفاوت به تن نكنی،
يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی.


تو به آرامی آغاز به مردن مي كنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سركش،
و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وا می دارند،
و ضربان قلبت را تندتر مي كنند،
دوری كنی


تو به آرامی آغاز به مردن مي كنی
اگر هنگامی كه با شغلت، يا عشقت شاد نيستی، آن را عوض نكنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی،
اگر ورای روياها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی
كه حداقل يك بار در تمام زندگيات
ورای مصلحت انديشی بروی

امروز زندگی را آغاز كن!
امروز مخاطره كن!
امروز كاری كن!
نگذار كه به آرامی بميری!
شادی را فراموش نكن!

پابلو نرودا، ترجمه ی احمد شاملو

۱ نظر:

هليا گفت...

سلام پويا
من هليا ام، يادت هست؟
داشتم يادداشت هاي قديمي وبلاگ خودم را مي خوندم برخوردم به يكي از كامنت هاي تو. وقتي كه تازه آمده بودي ممالك راقيه !يادداشت ات توي وبلاگ قبلي ات را خواندم ،اميدوارم مشكل جدي برات پيش نيامده باشه، اصولا مشكل سايت هايي كه در ايران سرور دارند اينه كه قابل اعتماد نيستند