تا زمانی که دو طرف این رابطه بدانند که همچون یک شمارندهی حلقه در کد «نرمافزار رابطهی انسانی» باید تا جایی مشخص رشد کرده و سپس صفر شوند و از نو شروع کنند، این رابطه میتواند در ابعاد محدودی از جنبههای شخصیتی طرفین مؤثر باشد. ولی وای بر زمانی که یکی از طرفین به این موضوع دقت نکند؛ یا نداند یا آماده نباشد. رابطه بعد از شکلگیری به سرعت پیش میرود تا زمان جدایی برسد و این همان لحظهی فروریختن آن بیخبر است. زیاد شنیدهام از دوستانم (البته این نوعش را در ایران) که «امشب حال و روز خوبی ندارم. میخواهم در یکی از اتاقهای گفتگو (Chat room)ی یاهو دوستی برای دردودل پیدا کنم.» و نسخهی جهان اولیش میشود شکل غیر الکترونیکی جملهی بالا! و بینوا آن که قرار است نقش سنگ صبور را بازی کند (البته اگر پیش از آن از این سوراخ گزیده نشده). در توهم اینکه آنقدر قابل اطمینان شده که کسی برایش دردودل میکند احساس رضایتمندی کرده و به خود میبالد. غافل از اینکه در چشم دردودلکننده، تنها تفاوت او با دیگران در آن اتاق، دو گوش است که فقط احساس مخاطب داشتن را به او میدهد تا بتواند راحتتر در دلش بگشاید. و آخ اگر دل ببازد! برای مدت معلومی (بسته به نظر آغازگر رابطه) همه چیز عالیست. دو مهربان، دو کبوتر، دو انسان! تا اینکه آغازگر از «دوست» جدیدش پُر شود. وقت خداحافظیست. ولی چقدر غیرمترقبه برای سنگ صبور! «چرا؟ مگر چه شده؟» و او نمیفهمد. ولی باید بفهمد. و روزی که فهمید این میراث را به سنگ صبورهای دیگر منتقل خواهد کرد. و برایم جالب است که انسانها حرف از تنهایی خود در اجتماعی مدرن و مدنی میزنند و از آن گله میکنند. به نظر من که طبیعیست.
روابطی که با یک تصمیم (ولو دوطرفه) آغاز و با تصمیمی دیگر (ولو دوطرفه) پایان بیابد روابط پایداری نیستند. به نظر من انسان برای عبور از تنهایی نیاز به روابطی پایدار دارد. روابطی که در بستر زمان شکل گرفته باشد؛ خود به خود و بدون تصمیم آغاز. روابطی که برای حفظ و گسترششان نیازی به صرف انرژی نباشد بلکه با پیشرفتشان انرژی به زندگی طرفین وارد شود.
دوشنبه 10 فروردین1388
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر