۱۳۸۸ مرداد ۱۲, دوشنبه

ریشه‌های عمیق


دسته‌ای از مردم هستند که برای من تبدیل به سؤال شده‌اند. این عزیزان در عین حالی که با تفسیرهایی من‌درآوردی و نیم‌بند، خود را نامسلمان می‌دانند، بعضی از احکام را به طور کامل اجرا می‌کنند. مثلاً روزه می‌گیرند ولی نماز نمی‌خوانند؛ در مراسم عزاداری ایام محرم شرکت می‌کنند ولی هم‌زمان از مشروبات الکلی نیز استفاده می‌نمایند. چند روز پیش، وقتی از یکی از این دوستان دلیل این‌گونه رفتارش را پرسیدم، در جوابم به یک جمله اکتفا کرد: «بلاخره ما هم دودوتاچارتایی برا خودمون داریم.» من این پدیده را نمودی از یک پس‌زمینه‌ی شدید دینی در ناخودآگاه افراد جامعه‌مان می‌بینم.

این نشان می‌دهد که دین (در اینجا منظور اسلام) چنان در جان این ملت رخنه کرده و چنان ریشه‌اش محکم است که آنان نیز که حتی ادعای بی‌دینی (نامسلمانی) می‌کنند ترسی از عذاب اخروی در اعماق دل دارند و برای فرار از آن دست به «احتیاط» می‌زنند. البته از آنجا که من شخصاً معتقد به آزادی افراد در اعتقاد و اندیشه هستم، این حق را برای این گروه قائلم که هرآنگونه که ترجیح می‌دهند عمل کنند و با این موضوع مشکلی ندارم.

موضوع اینجاست که نظام حاکمه، به خوبی این قضیه را درک کرده و بسیار زیرکانه از آن به نفع خود (سوء)استفاده می‌کند. هر کجا که حس می‌کند منافعش در خطر است، سریعاً به شکلی پای دین را به میان می‌کشد و دهان‌ها را بسته و هر حرکتی را در نطفه خفه می‌نماید. (طرح مبارزه با بدحجابی را به یاد بیاورید که در آن چقدر ماهرانه به بهانه‌ی انحراف از اسلام و... بر افراد جامعه اعمال قدرت نمود و حضور پررنگ خود را، حتی در حریم خصوصیشان، به آن‌ها گوش‌زد کرد. و چه جالب که حتی کسانی که خود در این طرح مورد اهانت قرار گرفته بودند و یکی از آزادی‌های اولیه‌ی خود را از دست داده بودند نیز با آن مخالفتی نداشتند فقط می‌گفتند کاش برخوردشان شایسته‌تر بود!)

برداشت من این است: تا زمانی که تعداد آدم‌هایی که دین و مذهب تا اعماق وجودشان رخنه کرده در اکثریت مطلق است، نظام حکومتی فعلی پابرجا خواهد بود و رویه‌ی اداره‌ی جامعه نیز هیچ‌گونه پیشرفتی نخواهد داشت.

یکشنبه 1 مهر1386

هیچ نظری موجود نیست: