امروز با خودم عهد کردم که اگر روزی به درجهای رسیدم که کسی از من توصیهنامهای خواست و قرار شد من از اعتبارم خرجِ او کنم، از همان ابتدا تکلیفش را معلوم کنم. یا بگویم نه، یا شروطم را بگویم و یا قبول نمایم. نه اینکه چون یکی، نخست با روی گشاده استقبال کنم و بلافاصله پس از امضا بگویم «خوب، حالا شما از لحاظ اخلاقی متعهد هستی تا آخر امسال یک مقاله با من کار کنی» ویا چون دیگری باز هم علیرغم استقبال گرم اولیه از موضوع، بعد از شش هفته پشت گوش اندازی غیر مسئولانه و تغییر زمان ملاقاتها، هنگام تحویل نامهها - آن هم سر چهارراه ولیعصر! - بگویم «اگر امروز نمیآمدی نامهها را در همین جوب میریختم» و یا چون آن دیگری در آخرین لحظه بگویم «ریکامو یه نسخه میدن، اینجا مگه چاپخونَس که ۸ نسخه میخوای!؟»
انسانهای تنگنظر جداً دل مرا میخراشند...
دوشنبه 24 دی1386
انسانهای تنگنظر جداً دل مرا میخراشند...
دوشنبه 24 دی1386
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر