ما در کشور خوبمان تقریباً در تمام مراحل زندگی با حالت سوم طرف هستیم. نمونهی واضح آن کنکور کارشناسی ارشد امسال در اکثر رشتهها بود. نتایج اولیه یک شُک کامل برای بسیاری، از جمله خود من بهحساب میآمد. فرق پارسال که ۲ ماهِ شهریور و مهر، روزی ۴ ساعت خواندم با امسال که ۳ ماهِ آذر، دی و بهمن، روزی ۷ ساعت خواندم (البته با کیفیت بالاتر)، ۱۶ نفر پسرفت بود! وانگهی، اوضاع من قابل تحملتر از بسیاری از دوستانم مینُمود. نتایج نهایی نیز در نوع خود بینظیر بود. دوستانی قبول شدند که حتی خود نمیتوانستند باور کنند و کسانی مردود، که باز خود نمیتوانستند بپذیرند. اینجاست که هیچگونه ارتباطی منطقی میان نتیجهای که بدست میآوریم با تلاشی که برای آن کردهایم نمیبینم. در واقع آنچه اینجا سیستم سنجش و آموزش نامیده میشود اصلاً سیستم نیست فقط مجموعهای عریض و طویل و صوری است که «باید» وجود داشته باشد و بر تصمیمات شبانهی تک نفرات رأس آن میچرخد.
چهارشنبه 31 مرداد1386
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر