۱۳۸۸ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

غربت نامه

هنوز نمی توانم حس کنم که مردم اینجا واقعاً مشکل خاصی در زندگی ندارند یا به کلی اسکل تشریف دارند که اینقدر راحت و بی خیالند!

با اینکه سفری 24 ساعته داشتم که در آن تقریباً 21 ساعت خورشید را می دیدم و طی آن شاید در مجموع 3 ساعت هم نخوابیدم، تنها برای 4 ساعت، آن هم در روز بعد از سفر احساس خواب آلودگی می کردم. گویا در چند ماه گذشته واقعاً به گفته ی عزیزی «کم خوابی به خوردم رفته است» و اساساً نظم خوابی برای برهم خوردن وجود نداشته!

چهارشنبه 27 شهریور1387

هیچ نظری موجود نیست: